زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

ضامن آهو

ضامِنِ آهو، از قصه‌های مشهورِ منسوب به امام رضا (ع).
از قصۀ ضامن آهو روایتهایی فراوان در ادبیات شفاهی و کتبی وجود دارد که گاه باهم تفاوتهایی دارند. خلاصۀ مشهورترین آنها به‌این‌صورت است: امام رضا (ع) به هنگام مسافرت از مدینه به خراسان، صیادی را ملاقات می‌کند که آهویی را صید کرده است. آهو با دیدن حضرت، خود را به پای ایشان می‌اندازد و گریه می‌کند. امام متوجه می‌شود که آهوی اسیر نوزاد شیرخوار دارد؛ از‌این‌رو از صیاد می‌خواهد که آهو را آزاد کند، اما صیاد نمی‌پذیرد. ناگزیر، از او می‌خواهد که دست‌کم اجازه دهد آهو برود و بره‌اش را شیر دهد و خود نیز برگشتن آهو را ضمانت می‌کند. صیاد می‌پذیرد. آهو می‌رود و سپس همراه بره‌اش بر‌می‌گردد. در آن لحظه، امام خود را معرفی می‌کند؛ صیاد به پای حضرت می‌افتد و پوزش می‌طلبد.
مردم سمنان و دامغان بر این باورند که مکان این رویداد، روستایی میان این دو شهر بوده که ازآن‌پس به آهوان موسوم شده است (حقیقت، 370؛ کرزن، 1 / 385). «ضامن آهو» از قصه‌هایی است که پرده‌خوانها نیز نقل می‌کنند (نجم، 177؛ نیز نک‍ : نصری، 2 / 433- 434).
برخی از شاعران دورۀ صفوی و پس‌ازآن، این داستان را به نظم کشیده‌اند. شاعری به نام میرزا داوود حسینی اصفهانی (د 1218 ق / 1803 م) که تولیت آستان قدس رضوی را داشته است، در کتاب مسافرت‌نامۀ خود، چون به دشت آهوان می‌رسد، داستان «ضامن آهو» را به نظم درمی‌آورد: چنین فرمود پیر خوش‌روایت / که از پیشینیان است این حکایت / / مکرر بود راوی والد من / ز آبا و ز اجدادش معنعن / / ... به این منزل چو وارد گشت حضرت / شد از فیض قدومش باطراوت.
شاعر داستان را نقل می‌کند و می‌افزاید که وقتی صیاد از امام رضا (ع) ضامنی می‌خواهد که آهو را آزاد کند، امام عصایش را به زمین می‌زند، چشمه‌ای می‌جوشد و صیاد کافر مسلمان می‌شود. وی سبب نام‌گذاری این دشت را در دو بیت پایانی چنین بیان می‌کند: چو شد معجزنما مولای ثامن / ملقب گشت آن حضرت به ضامن / / از آن پهن‌دشت غیرمعمـور / بـه ارض آهوان گردید مشهور (نک‍ : میرآقایی، 33).
شاعری ناشناس نیز در قصیده‌ای صدبیتی، با زبانی گفتاری و ضعیف، این داستان را به نظم درآورده است. در این روایت، آهو با دیدن امام رضا (ع) به گریه می‌افتد و زبان می‌گشاید و به ایشان سلام کرده، و حضرت را چنین خطاب می‌کند: «کای شفیع تمام خلق‌الله / درد هر بی‌دوا تو درمانی». آهو سپس از ایشان می‌خواهد که شفیع وی باشد تا برود و بره‌اش را شیر دهد. این روایت نیز کم‌وبیش مانند روایتهای شفاهی دیگر است. در پایان، هنگامی‌که صیاد به هویت حضرت پی می‌برد، آهو و بره‌اش را به ایشان هدیه می‌دهد. حضرت نیز آنها را رها می‌کند (ضامن ... ، 1 بب‍‌ ). این روایت به همراه داستانی دیگر در کتابی با عنوان ضامن آهو و صیاد و دریدن شیر پردۀ حمید را، در 1318 ش و با 4 تصویر در گروه کتابهای مکتب‌خانه‌ای چاپ شده است.
شاعر دیگری به نام شیخ موسى حائری خراسانی، مشهور به کیمیاوی و متخلص به شوقی خراسانی (د 1333 ق) این قصه را با عنوان ب به نظم کشیده است (آقابزرگ، 9 / 549) که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ گورکی در سن‌پتـرزبورگ نگهداری می‌شود (منزوی، 1 / 437).
برخی از پژوهشگران منشأ این داستان را روایتی می‌دانند که ابن‌بابویه نقل کرده است (مهدوی، 109-110). ابن‌بابویه به نقل از ابومنصور محمد بن عبدالرزاق، سپهسالار مشهور خراسان و بانی شاهنامۀ ابومنصوری، دربارۀ کرامت و معجزۀ قبر امام رضا (ع) آورده است: من در ایام جوانی با اهل و زوار این مشهد بدرفتاری، و اموال آنان را چپاول می‌کردم. روزی برای صید، سگی شکاری را به دنبال آهویی فرستادم. سگ آهو را دنبال کرد. آهو فرار کرد و به حیاط حرم پناهنده شد. سگ نزدیک آهو شد، ولی ایستاد. تلاش کردم که آهو را بگیرد، اما سگ حرکتی نکرد تا آهو دور شد و سگ به دنبالش رفت. آهو دوباره برگشت و به صحن حرم پناه برد. سگ باز هم به آهو نزدیک نشد. آهو به یکی از حجره‌های صحن داخل شد. من از ابی‌نصر مقری، قاری راتب قبر مطهر، پرسیدم: «آهویی که وارد شد ندیدی؟». او گفت: «ندیدم». وقتی این معجزه را از صاحب قبر مشاهده کردم، با خدا عهد بستم که دیگر معترض زوار آن حضرت نشوم. ازآن‌پس، هر وقت گرفتار می‌شدم یا حاجتی برایم پیش می‌آمد، حضرت آن را روا می‌کرد؛ ازجمله، از خدا خواستم که فرزند پسری داشته باشم و خداوند به برکت صاحب این قبر، به من پسری عطا فرمود (1 / 537- 538؛ نیز نک‍ : مجلسی، 49 / 333-334).
فاضل بسطامی در فردوس التواریخ به نقل از وسیلة الرضوان، داستان دیگری به این شرح نقل کرده است: فرزند سلطان سنجر بیماری دق داشت و پزشکان چارۀ آن را تفرج و صید تشخیص دادند. روزی شاهزاده به دنبال آهویی تاخت. آهو به بقعۀ امام رضا (ع) پناه برد. اسبها جرئت ورود به بقعه را نداشتند. شاهزاده با دیدن این صحنه، خود را به پای قبر انداخت و دوای درد خود را درخواست کرد. او پس از اینکه شفا یافت، از سلطان سنجر خواست تا فرمان دهد بقعه را تعمیر کنند. سلطان دستور داد آن بنا را مرمت کنند (ص 22-23).
ابن‌شهرآشوب (د 588 ق / 1192 م) در داستانی آورده است که حضرت رضا (ع) در کنار چشمه‌ای در نیشابور غسل کرد و نماز خواند. در این حال، آهویی به حضرت پناهنده شد. او سپس به قصیده‌ای از ابن‌حماد دربارۀ این واقعه اشاره می‌کند که مطلع آن چنین است: الذی لاذبه الضب‍یة والقوم جلوس / من ابوه المرتضى یزکو و یعلو و یروس (4 / 348): او کسی است که آهو به او پناه آورد و مردم هم‌نشین او بودند. او مانند پدرش علی بن ابی‌طالب (ع) به مردم پناه می‌دهد؛ او بزرگ و سرور است.
مستملی بخاری (د 434 ق / 1043 م) در شرح التعرف (2 / 704-705)، این داستان را به پیامبر (ص) منسوب می‌کند که ممکن است منشأ داستان ضامن آهو نیز همین روایت باشد: پیغمبر (ص) اعرابی‌ای را می‌بیند که آهویی صید کرده است. آهو با توسل به حضرت، از مرد می‌خواهد که اجازه دهد برود و بچه‌هایش را شیر بدهد و بازآید. پیامبر وساطت می‌کند. اعرابی که کافر است، می‌گوید ممکن است آهو بازنگردد؛ اما پیامبر (ص) بازگشتش را ضمانت می‌کند. آهو می‌رود و لختی ماندنش به طول می‌انجامد. عرب نگران می‌شود. جبرائیل به پیامبر بشارت می‌دهد: آهو بچه‌هایش را شیر داده، و در حال بازگشتن است و به بچه‌هایش گفته که پیامبر ضامن من است. در همین زمان، آهو می‌آید و عذر می‌خواهد و سوگند می‌خورد که به‌سبب عهدی که بسته بود، بچه‌هایش را سیر شیر نداده، و بازگشته است. صیاد چون چنین می‌بیند، ایمان می‌آورد و آهو را آزاد می‌کند.
نسخۀ خطی داستان آهو [و] معجزات رسول (ص)، در کتابخانۀ دانشگاه لس‌آنجلس به شمارۀ 480 B موجود است (دانش‌پژوه، 11-12 / 543).

مآخذ

آقابزرگ، الذریعة؛ ابن‌بابویه، محمد، عیون اخبار الرضا (ع)، ترجمۀ محمدتقی اصفهانی، تهران، علمیۀ اسلامیه؛ ابن‌شهرآشوب، محمد، مناقب آل ابی‌طالب، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، قم، 1379 ق؛ حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ سمنان، سمنان، 1352 ش؛ دانش‌پژوه، محمدتقی و اسماعیل حاکمی، «فهرست نسخه‌های خطی فارسی دانشگاه لُس‌انجلس»، نسخه‌های خطی، نشریۀ کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، تهران، 1362 ش، دفتر 11-12؛ ضامن آهو و صیاد و دریدن شیر پـردۀ حمید را، تهران، 1318 ش؛ فاضل بسطامی، نوروز‌علی، فردوس التواریخ، چ سنگی، تبریز، 1315 ق؛ کرزن، جرج ن.، ایران و قضیۀ ایران، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، 1362 ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، به کوشش محمد روشن، تهران، 1363 ش؛ منزوی، فهرستواره؛ مهدوی دامغانی، احمد، چهار مقاله دربارۀ مولی‌الموالی علی (ع) و داستان ضامن آهو، تهران، 1385 ش؛ میرآقایی، هادی، «چشمهای هزارسالۀ آهویی (ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی)»، زائر، مشهد، 1384 ش، شم‍ 132؛ نجم، سهیلا، هنر نقالی در ایران، تهران، 1390 ش؛ نصری اشرفی، جهانگیر، نمایش و موسیقی در ایران، تهران، 1383 ش.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.